جلسه کرسی ترویجی راس ساعت 10:00 آغاز شد. در ابتدای جلسه، دکتر مرتضی حسنینسب مدیر جلسه به حاضرین در جلسه خیر مقدم گفت و ضمن معرفی اساتید ارائهدهنده و ناقد، درباره موضوع کرسی به حضار توضیحاتی داد. در ادامه ایشان، از ارائه دهنده کرسی جناب دکتر حمید امامیفر خواست تا مباحث خود را آغاز نماید. در ادامه آقای دکتر پس از خیر مقدم و تشکر از حضار مباحث خود را آغاز کرد. چارلز رابرت داروین با کتاب منشا انواع بخشهای مهمی از نگاه سنتی و دینی، راجع به حیات و موجودات زنده را به چالش کشید. شیوع و تاثیر نظریه وی به صورت جدی بر فهم حقیقت وجود انسان، زمانی رخ داد که وی کتاب تبار انسان را منتشر کرد اگرچه در کتاب منشا انواع تقریباً تمام آنچه را که قصد بیان آن را داشت، مطرح ساخته بود. در کتاب تبار انسان، بحث تکامل خود را که تا به حال در مورد باقی موجودات مطرح ساخته بود و شاید به دلیلِ ترس از محیط، هنوز در مورد انسان مطرح نکرده بود به انسان هم سرایت داد. کتاب منشا انواع داروین قطعاً یکی از مهمترین کتابها در تاریخ زیستشناسی است. شاخههای مختلف علوم، وقتی که از دیدگاه تکامل به وسیله انتخاب طبیعی نگریسته شدند، مفهوم متفاوتی پیدا کردند که با دیدگاههای دیگر در مورد به وجود آمدن موجودات در نتایج و بازخوردها تفاوت اساسی پیدا میکرد. اطلاعاتی که در زمینهی طبقهبندی جانداران و جنینشناسی و تشریح مقایسهای و دیرینشناسی فراهم آمده بودند، با نگاه تکاملگرایانه به وسیله انتخاب طبیعی توجیهات بهتری پیدا کردند. با انتشار کتاب اصل انواع، زیست شناسی دیگر فقط مجموعهای از واقعیتها نبود بلکه به گفته مدافعان نگاه تکاملی تبدیل به علمی سازمان یافته شد که بر تئوری تکاملی بناشده بود. تاتیر تکامل به اینجا ختم نشد سرانجام، امواج آن، از حوزه انسانشناسی زیستی به حوزه علوم انسانی رسید. نوع تلقیای که تابه حال از انسان و حقیقت وی به دست داده شده بود، تقریباً به صورت تمام عیاری متفاوت بود با آنچه تکامل باوری ارائه کرد. طبعاً با توجه به تعریف جدید و نوع نگاه متفاوت به انسان، شیوه اندیشیدن و ابزارهای بررسی چنین موجودی متفاوت شد. این مسئله تا جایی پیش رفت که به نوعی اکثر علوم انسانی را فراگرفته و متحول ساخت. بعد از داروین، متفکرانی با عنوان تکاملگرا، کار وی را ادامه دادند. در حال حاضر تفکر تکاملگرایی البته با قرائتهای جدید آن به عنوان اصلی اساسی و قطعی در دنیای علم تلقی میشود به گونهای که مخالفت با آن حتی موجب اخراج اساتید هیئتعلمی برخی دانشگاههای معتبر، و از کار بیکار شدن آنها میشود.تکاملگرایی که در زمان فعلی به صورت یک جهانبینی کامل عرضه میشود تاثیر شگرفی در علوم انسانی داشته است. یکی از مسائلی که با طرح نظریه تکامل به وجود آمد و سبب کش و قوسهایی در تاریخ علم شد، مسئله مهم تلازم منطقی تکامل با الحاد است. که به نوعی از مبانی انسانشناسانه علوم انسانی هم محسوب میشود. چهار نگاه عمده در مواجهه با این مسئله به وجود آمد. عدهای این نظریه را بیطرف نسبت به الحاد و دینداری دانستند. عدهای لازمه منطقی آن را الحاد معرفی کردند. از طرف دیگر، گروهی آن را سازگار و همسو با آموزههای دینی تلقی کردند و عده دیگری احتمال صدق معرفتشناختی تکامل را تنها با پیشفرض خداباوری ممکن دانستند. این اختلاف در غرب به تمام اشکال آن و در عالم اسلام در برخی از ابعاد جریان داشته و دارد. جریان الحاد و آتهئیسم یکی از جریانهای فکری است که بهصورت جدی در دنیا روا دارد و طرفداران و منتقدین زیادی دارد. دانشمندان علوم طبیعی خصوصاً زیستشناسان و فیزیکدانها گوی سبقت را در این زمینه از دست فیلسوفان آهسته آهسته ربودهاند. نظریه تکامل که در قالب یک نگاه زیست شناسانه در سال 1859 توسط چارلز داروین به صورت یک نظریه مدون و مبتنی بر انتخاب طبیعی مطرح شد، به نوعی شروع و دست آویزی برای الحاد مدرن شد. بعد از شیوع این نظریه چه در غرب و چه در عالم اسلام چه از سوی ملحدین و چه از سوی متدینین، موضع گیریهای متفاوتی در مورد این نظریه و رابطه آن با خداباوری مطرح شده است. نکتهای که حائز اهمیت است این مسئله است که آیا با صرف نظر از این اختلاف نظرها این نظریه تلازم منطقی با الحاد دارد یا خیر؟ بعد از 160سال از طرح این نظریه هنوز این اختلاف نظرها وجود دارد. در این تحقیق قصد داریم پرده ابهام را در حد وسع، از این مسئله یعنی تلازم تکامل و الحاد برداریم. البته تمرکز اصلی در تلازم منطقی این نظریه با الحاد و یا عدم تلازم آن یعنی دو نگاه اول است که با حل آن میتوان نگاه سوم و چهارم را هم از این منظر نگریست.
نقد دکتر یوسف دانشور:
بحث رابطه بین نظریه تکامل و خداباوری در دو سطح فلسفی و الهیاتی قابل بررسی است:
سطح فلسفی: در این سطح رابطه بین فیزیک و متافیزیک و به تعبیر دقیقتر رابطه بین علل طبیعی و علل فراطبیعی مورد سؤال است. نظریه تکامل در پی تبیین طبیعی پیدایش و تطور گونههای حیاتی است. از این جهت این نظریه با نظریات علمی دیگر هیچ تفاوتی ندارد. همه نظریات علمی در صدد تبیین پدیدههای طبیعی با تمسک به علل و قوانین طبیعی هستند. اما این طبیعتگروی حاکم بر علم از نظر عموم متدینان و الهیدانان هیچ منافاتی با استناد همین پدیدههای طبیعی به خدا ندارد. اصطلاحاً گفته میشود علل فراطبیعی در طول علل طبیعی هستند و از این رو هیچ مغایرتی با دخالت علل طبیعی در فرآیندههای طبیعی ندارند. در عین حال، میدانیم که این راهکار نتوانستهاست رابطه بین تبیین نظریه تکامل از پیدایش و تطور گونههای حیاتی را با خداباوری به گونهای تصویر کند که هر گونه نگرانی نسبت به تعارض این دو مرتفع شود. این وضعیت به خاطر ویژگیای در نظریه تکامل است که بحث رابطه آن با خداباوری را از سطح فلسفی به سطح الهیاتی میکشاند.
سطح الهیاتی: در این سطح ما با متون دینی سرو کار داریم. متون دینی اسلام و به طور مشخص قران کریم مفهومی از خدا و گزارشی از نحوه ظهور گونههای حیاتی بر این کره خاکی ارائه میدهند که به راحتی قابل جمع با نظریه تکامل نیست. خدایی که در قرآن معرفی میشود حی و قیومی است که حضوری دائم و همهجایی و حکیمانه و غایتمند در همه اطراف و اکناف عالم و در همه فرآیندها و تطورات آن دارد. اصل انتخاب طبیعی به عنوان قلب نظریه تکامل به نظر با این خدا چندان سازگار نیست، چرا که نافی هر گونه فاعلیت فرامادی و غایتمند در فرایند ظهور و تحول گونههاست. البته این بدان معنی نیست که نظریه تکامل با هر تلقیای از خدا ناسازگار است. فیالمثل تلقی دئیستی (خداباوری طبیعی) که طبق آن خدا فقط خالق جهان است و پس از آفرینش جهان هیچ دخالتی در آن نمیکند شاید به راحتی با نگاه تکاملی قابل جمع باشد. اما این نکته مشکله ناسازگاری اصل انتخاب طبیعی با خدای قرآنی را حل نمیکند.
نقد دکتر علیرضا پسرکلو:
با این شعر معروف برگ درختان سبز درنظر هوشیار / هر ورقش دفتریست معرفت کردگار صحبتهایم را شروع میکنم. بحث تکامل که تشکر میکنم از دکتر امامیفر همیشه مورد توجه علوم بوده است. چند نکته حائز اهمیت است؛ بحث فیزیک و متافیزیک توسط دکتر امامیفر به درستی مطرح شد و کامل در بالاترین مرتبه یک نظریه علمی است. نظریه علمی که علوم تجربی در واقع به آن رسیده است و به نزدیک علوم متافیزیک است و دلیل بر صدق 100درصدی این نظریه نیست. ویژگی نظریه این هستش که نظری خاصیت ابطال پذیری دارد، ولی ماورای متافیزیک و خداباوری که ابطال پذیر نمیباشد و هر کسی در دنیا در رابطه با نظریه نظر خودش را مطرح میکند. مطالبی که دکتر امامیفر مطرح کردند به نظریه داروین بر میگشت. در نظریه داروین بیشترین مطالب رد شد. نظریه داروین فقط در موضوع انتخاب طبیعی و سازش بود. آقای لامارک قبل از آقای داروین نظریههای عنوان کردن که امروزه پایه علمی است و همچنین تعاریفی از اکتسابی شدن صفات را نیز مطرح کردند که امروزه به شدت رد شده است. نظریه ها در کل ضعفهای گستردهای دارند. نظریه علمی زمانی رد میشود که نظریه علمی قویتر بر آن بروز پیدا کند. طبیعتاً آنچه که در آیات قرآن گفته شده بر اساس فهم انسان درست است و نظریه علمی نادرست؛ ولی بر اساس علم همواره به دنبال دلایل تجربی و علمی هستیم تا به خداباوری برسیم. خود الحاد و تکامل را در کنار هم قرار دادن اصلاً درست نیست.
در ادامه برخی از حضار سؤالهایی مطرح نمودند و دکتر امامیفر پاسخ خود را بیان نمود.